سوز فراق


سروده ای است به زبان کردی از دوست و برادر خوش ذوق

و اندیشمندم که چند وقت پیش مرقوم فرموده

بودندو اکنون که رنج فراق  وغم هجران مرا بیش ازپیش دلتنگ نموده  در این پست قرار دادم


من که سووتاوی فیراقم؛ ئیتر ئاوم بو چیه

خه زنه داری گه نجی عه شقی توم دراوم بو چیه

که م به شمشیری برو قه سدی دلی زارم بکه

من شه هیدم؛ تیغی تیژی تازه ساوم بو چیه

بو فه راموشی به ره و مه یخاته راکیشم مه که ن

مه ست و که یلی ساغه ری عه شقم شه راوم بو چیه

من که په یمانم له گه ل روحی هه تاواه به ستووه

نازو غه مزه ی ورده تیشکی ناو به ناوم بوچیه

من موریدی حه زرتی په روانه م و غه رقی گرم

نووری رووخسارم ده وی شه معی شکاوم بو چیه.

کوه غم

امروز بازهم دلم به اندازه تمام غروبها تنگ شده کوه غم بر وجودم مستولی گشته بغض گلویم را بی مهابا می فشارد هرچند که بعد از رفتنت از تو غافل نبودم اما امروز قلبم از هجرت بدجوری دلتنگ شده .زمانی که به یکی از همکاران خبر فوت یکی از بستگانش را دادند واو تاب وتحمل خویش را از دست داد وشروع کرد به های های گریه کردن،همکار ی دیگر برای تسکین دلش ؛مرا و کوچ نابهنگام تورا مثال زد ومتذکر شد.از جوانیت گفت واز لبخندهای همیشگیت؛ برادرم می گفت دو روز پیش به محل رفتنت ؛ رفته وخدا می داند که با یاد تو وبرای نبودنت در آن مکان شوم اشک ریخته،چیزی که مرا بیش از بیش بی قرار نمود گفتن این جمله بود که چه شد تنها در کمتر از نصف روز بستری به یک باره ونابهنگام از میان ما رفت؛ درحالی که قبل از این کوچکترین ناراحتی نداشت.


برادرم رفتنت نه برای من که برای تمامی خویشان وآشنایان باور کردنی نیست.

نمی توانم دنیای بی تو را تصور کنم ؛گاهی غرق در افکار واوهام خویش می شوم . دنیای خیالم عجب دنیایی است با تو وهمراه تو ولی افسوس که این دنیا لحظاتی بیش نیست چون بخود می آیم غم نبودنت تمام وجودم را فرا می گیرد .دنیا برایم تنگتر از همیشه می شود بعد از تو چشمانم خیس ودستانم سرد و وجودم بی رمق است بی تو زندگیم بی معنا وتمامی روزهایم سیاه است بی تو، بعد از شب تارم سپیدی روز نمی آید ونخواهد آمد.

شب یلدا



یلدا شب عاشقان بیدل است. یلدا شبی است گیسو فروهشته به دامان.

یلدا شب گره زلف یار است.یلدا شب تولد دخترو الهه ی مهر وناز میترا است

.یلدا بیانگر فرهنگ غنی ایران وایرانی است. وبراستی که در شب یلدا

عشق بر قرار است،عشق میان پدر ودختر گیسو بلندش بدان سان که پدر

جشن می گیرد و ولیمه می دهد وبر دستان دختر بوسه می زند و به

داشتن دخترافتخار می کند او را فرشته زمینی می نامد وخدای را سپاس

می گوید
. چه زیبا شبی وچه مبارک خلقتی

یلدا شب میانه عشق است. شب هاى دراز هجر و حرمان و فراقت به آخر

رسیده و شب هاى کوتاه کام و وصل با سحرگاهان تابناک یگانگى در راه
است. شب اعتماد بر الطاف کارساز است:
به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید.
یلدا شب عاشق و معشوق است، شب رمز و راز، شب ناز و نیاز:

میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید.
در این شب هر که به عشق نیندیشد و از عشق زندگى نگیرد و از زندگى
کام دل نستاند، مرده اى بیش نیست:
هر آن کسى که در این حلقه زنده نیست به عشق

بر او نمرده به فتواى من  نماز کنید

یلدا شب بیداریست، شب دراز مهربانى، شب مهرباوران و مهریاران، شب مهر گستران و مهرکاران

میوه اصلی شب یلدا گل آتش است، آتش جاودانه،

آتش خاموشی ناپذیر
عشق، آتش تابناک مهربانی، آتش امید، آتش شوق و

اشتیاق، آتش
شورانگیز وصلت، آتش شفق گونه شفقت، و همه میوه های

برگزیده ؛سفره
یلدا نماد و نشانه آتش است.

کوه گریه میکند, آبشار، آبشار


سنگ ناله می‌کند: رود، رود بی‌قرار

کوه گریه می‌کند: آبشار، آبشار!

آه سرد می‌کشد باد، باد داغدار

خاک می‌زند به سر، آسمان سوگوار

سرو از کمر خمید، لاله واژگون دمید

برگ و بار باغ ریخت، سبز سبز در بهار

ذره ذره آب شد، التهاب آفتاب

غرق پیچ ‌و تاب شد، جست‌وجوی جویبار

در لبش ترانه‌ آب، از گدازه‌های درد

در دلش غمی مذاب، صخره صخره کوهوار

از سلاله‌ی سحاب، از تبار آفتاب

آتش زبان او، ذوالفقار آب‌دار

باورم نمی‌شود! کی کسی شنیده ‌است

زیر خاک گم شوند، قله‌های استوار؟

بی‌تو گر دمی زنم، هر دمی هزار غم

روی شانه‌ی دلم، هر غمی هزار بار

هر چه شعر گل کنم،‌ گوشه‌ی جمال تو!

هر چه نثر بشکفم، پیش پای تو نثار!


از: قیصر امین پور

قیصر! گرچه این شعرزیبا  را در رثای مرحوم حسینی شاعر وهمکارتان به زیبایی تمام سرودی,لیک این اشعار چون خلعتی نیکویند بر قامت تمامی گلهای نوشکفته ای که درعنفوان زندگی ناباورانه وناگهانی عالم جان عزیزشان گلستان گلهای طاعت وتسلیم گردید و دنیا را به یکباره رها کردند وبسوی محبوب ومعشوق  شتافتند.

                                                                           یادتان گرامی ومقام ومأوایتان اعلی علیین باد

عاشورا تجلّی ظهور است



عاشورا عینیت حضور وتجلّی ظهور است.عاشورا مفسر ومکمل ونقطه اعلای  عروج است؛ اگر معراج احمد ازمسجد الحرام تامسجد الاقصی(سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی) در شبی  مایه تحیرملائک  درگاه ربوبی می گردد ؛ عروج عاشقانه  و آگاهانه وعاقلانه امام حسین(ع) از صحرای خشک وتشنه ی کربلا، که با بذل جان واهدای تمام هستی و نیستی خویش بی هیچ شک وریبی همراه است , حیرت پیامبر خاتم را وتمامی مخلوقات را برمی انگیزد وحدیث وصال را به نیکویی می سراید و عبودیت و بندگیِ ذات حق  و حرکت و قیام در راه خدا را برای تمامی تاریخ ثبت می نماید.

 عاشورا درس رهیدن ازتمامی خویش وبه سوی معشوق شتافتن است عاشورا درس نثار و ایثار در همه ابعاد و ساحتهای وجودی به همه سالکان کوی دوست و عاشقان روی محبوب است.

عاشورا آیینه تمام نمای عشق، شیدایی است که رابطه عارفانه و پیوند عاشقانه مرید و مراد و عاشق ومعشوق را به زیبایی تمام منعکس می نماید ونشان می دهد که چون راهی سرمنزل معشوق گردی عقل در مسلخ عشق قربانی می گردد وشناخت یار مبدل به شهود  دلدار می شود تاسرمشق و الگویی از کمال طلبی و جمال پرستی برای تمامی قرون گردد

ادامه مطلب ...

غروبت را باور ندارم

باز دلم گرفته وسخت بی قرارم ؛بی قرار رویت روی ماهت با آن لبخندهای همیشگی بر لبانت؛

برادرم ! امروز مرا به جان تو قسم دادند ؛ این است که نه من بلکه دیگران هم غروب نابهنگامت را باور ندارند .

چگونه می توان غروبت را باور کرد؟ لحظه های نبودنت را ؟در حالیکه هنوز عطر شامه نواز وجودت در انجماد خاطره های دوران کوتاه عمرت پیچیده .

چگونه می توان غروبت را باور کرد؟ بدان سان که هنوزخورشید وجودت تابش انوار طلوعت را کامل نکرده بود.

چگونه می توانم رخت بلند آه را در غم فراقت

بر قامت یلدای ایام بی تو نپوشانم

و حجاب  تاب وتحمّل را

بر سینه ی داغ خورده ام پاره نکنم ؟

ادامه مطلب ...

یاد تو


می خواستم که ازغم ننویسم ؛ولی افسوس که واژه های غبارگرفته در تاریکی های کویر خشک قلبم گم گشته بودند  وجز مشق نام ویاد توچیزی را در ذهنم تداعی نمی کردند؛ اگرغم از دست دادن تو را یک لحظه و فقط یک

 لحظه در وجودم حس نکنم ,آن لحظه

دشمن جان ودلم می شود

بعد از رفتنت، سردی سکوتم را در آغوش میکشم وآلام بیقراری هایم را به سینه

میفشارم،

و گذر ایام  درد و یأس و نا امیدی  را به بزم مینشینم،

چه غمگینانه مرور می کنم روزهای زندگی کوتاهت را برای سرابی دیگر

سرابی از بودن تو، سرابی از حضور تو،

همدم ومونس بی تابی هایم در گذر روزگار نا خوشایند عمرم ؛ سردی تیک تاک ساعتی است در کنج خلوتم،

امّا ! امّا ! مـــن

چه چیز را به انتظار نشسته ام؟

سکوت غمناکم، مرثیه ای است در غرش ناآرام رودخانه ی بیقراریها،

در این سراب ؛ اشک مینوشم و سرمه خیال به چشم میکشم،

واینک من ماندم وغم

غمی که میبیند  مرا

بغض هر گاه مرا , ناله هر شام مرا اوست که نگاهش بر من آشناست

اینک من ماندم و دلتنگی هایم که

غروب غمناک بار سنگین دلتنگی مرا هر شب به دوش می کشد

سنگینی پلکهایم و نگاهی که دیدن را بی رخ زیبای تو از یاد برده

امّا تــــــــــــــــو!

تو سفر کردی و رفتی

اندکی ماندی و اندوه تو را یافتن بر من ماند ولی   ,

از همه آینه ها نقش تو را می خوانم

روز و شب دلخوشی ام دیدن نقش تو بر آینه خیال است  ویا در قاب عکس غبار گرفته ای که

 همانند دلم او نیز از این همه غم به

تنگ آمده است

درمان گیاهی و سنتی زخم معده

  زخم معده عفونتی است که عمدتاً به علت افزایش ترشح اسید کلریدریک،

در مخاط داخلی معده رُخ می‌دهد. این اسید‌ توسط سلول‌های پوشش

داخلی معده ترشح شده و پوشش داخلی معده را تضعیف می‌کنند.

افزایش ترشح اسید هیدروکلریک عمدتاً به دلایلی نظیر پرخوری، مصرف

غذاهای سنگین به صورت مکرر، خوردن بیش از حد غذاهای تند، سیگار

کشیدن، نوشیدن قهوه و الکل، مسمومیت‌های غذایی، عفونت هلیکوباکتر

پیلوری، التهاب معده، مصرف داروهای ضدالتهابی غیراستروییدی همانند

آسپرین، بروفن، ایبوپروفن و ناپروکسن، کورتیکو استروییدها، سندرم زولینگر-

الیسون و زخم های ناشی از استرس از علل اصلی پیدایش زخم معده می 

باشند.


علائم:
علایم بیماری درد ناحیه فوقانی شکم (اپی گاستر) و سوزش سردل، سوء

هاضمه، و وجود خون در مدفوع می‌باشد .معمولا درد مدت کوتاهی پس از

مصرف غذا یا در زمان گرسنگی ایجاد می‌شود . عکس رادیوگرافی پس از بلع

باریم و آندوسکوپی در تشخیص ممکن است مفید باشد .اکثر زخمها کوچک

هستند (با قطر کمتر از ۲ سانتیمتر) .پراکندگی زخمهای پپتیک معده معمولاً

در آنتر (ابتدای معده) است.

از جمله نشانه های بالینی زخم معده به درد، احساس گرسنگی و تهوع،

نفخ، بی اشتهایی و کاهش وزن می توان اشاره نمود. علایم مذکور با فاصله

کمی پس از غذا خوردن بروز می یابند. عوارض جانبی داروهای خاص

مصرفی، نقرس، استرس، افسردگی، تنش‌های عصبی و اختلالات عاطفی -

هیجانی دیگر رُخ می‌دهد.

درمان گیاهی و سنتی:

1- عسل بخورید : بدون نان و بصورت خالی آهسته آهسته لیس زده و

قاشق را تمیز کنید . این دستور را یک ماه پی در پی انجام دهید .

2- شربت زنجبیل : برای تهیه ی شربت زنجبیل یک قاشق چایخوری پودر

                                                                                                                            
ادامه مطلب ...

بهانه ی دلتنگی ام



باز

بهانه ی دلتنگی ام

"تویی"

مشق امشب...

درس بی "تو" بودن است


قصه ی سکوت و هجوم تنهایی به ویرانه ی قلب من


درس گریه و افسوس سخت و تلخ!!!


و تکرار لالایی ارام و بی صدا زهر است


مشق اشب و هر شبم


درس بی "تو" بودن است نازنینم...


باور ندیدنت ازارم میدهد هنوز


در پاور چین خاطراتم تنها تو استوار ایستاده ای هنوز...

به یاد برادر عزیزم سجاد


آسمان ابری وبارانی  است درست مثل دیدگانم گرفته و تاریک است درست مثل قلبم .هنگامی که دست سرنوشت تو


را از من ربود و گرمی وجودت را سردی خاک در اغوش گرفت گویی از بالای بلندترین قله دنیا سقوط کردم


آخر تو برادر جوان ومهندسم بودی که زود غزل خداحافظی را سرودی.


آخر تو  جوانه های امید در قلب نه من که پدر ومادرمان بودی  وچه زود این جوانه ها گرفتار خزان پاییزی گشتند


وهنوز سر بر نیاورده پژمرده گشتند. واینک:


بی تو زندگی برایم معنایی ندارد و دلم مدام تو را میخواهد. کاش بودی برادرم که همواره جای خالی نبودنت بر


سرم آوار میشود 



به داغ هـجر تو جز من کـس نمـیـسـوزد

      

چــرا کـه سـینه بسوخت و نفس نمیسوزد



      درآتــش غـم او مـشت خاک پا برجـاست

                   

عجب که مرغ دلم سوخت قفس نمیسوزد



      درهر کجا من و پروانه درغمش سوزیم

               

  بـبـیـن بـه آتش شمع هر مگـس نـمیسوزد



     زبـس کــه رنــج بـدیــدم زدست مردم ما

               

بـه هـیـچ وجــه دلـم بـهـر کـس نـمیسوزد



     زبــی وفـایــی دنــیـا مــلــول گــشتـه دلم

                 

روم کــه در غــم من هیـچ کـس نمیسوزد



     فـــغــان وگـریه چـنان کرده ام زدوری تو

                  

به عشــق پاک دگــر خارو خس نمیسوزد