کوه گریه میکند, آبشار، آبشار


سنگ ناله می‌کند: رود، رود بی‌قرار

کوه گریه می‌کند: آبشار، آبشار!

آه سرد می‌کشد باد، باد داغدار

خاک می‌زند به سر، آسمان سوگوار

سرو از کمر خمید، لاله واژگون دمید

برگ و بار باغ ریخت، سبز سبز در بهار

ذره ذره آب شد، التهاب آفتاب

غرق پیچ ‌و تاب شد، جست‌وجوی جویبار

در لبش ترانه‌ آب، از گدازه‌های درد

در دلش غمی مذاب، صخره صخره کوهوار

از سلاله‌ی سحاب، از تبار آفتاب

آتش زبان او، ذوالفقار آب‌دار

باورم نمی‌شود! کی کسی شنیده ‌است

زیر خاک گم شوند، قله‌های استوار؟

بی‌تو گر دمی زنم، هر دمی هزار غم

روی شانه‌ی دلم، هر غمی هزار بار

هر چه شعر گل کنم،‌ گوشه‌ی جمال تو!

هر چه نثر بشکفم، پیش پای تو نثار!


از: قیصر امین پور

قیصر! گرچه این شعرزیبا  را در رثای مرحوم حسینی شاعر وهمکارتان به زیبایی تمام سرودی,لیک این اشعار چون خلعتی نیکویند بر قامت تمامی گلهای نوشکفته ای که درعنفوان زندگی ناباورانه وناگهانی عالم جان عزیزشان گلستان گلهای طاعت وتسلیم گردید و دنیا را به یکباره رها کردند وبسوی محبوب ومعشوق  شتافتند.

                                                                           یادتان گرامی ومقام ومأوایتان اعلی علیین باد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد