مسافر بی بازگشت (مسعود رحیم زاده)

مسافر  بی  بازگشت  من آرام بخواب دیگر صبح

  زود از خواب بیدار شدنی نیست  که  باچشمانی خواب الود پیچ وخم

جادها  را  طی کنی  که مبادا دیر تر

به سر کارت  برسی دیگر نه کاری هست  نه امیری که  بهت گیر  دهد و

نه کسی چشم به  راهت تا ابد 

بخواب  ای داغ بردل نشسته