تو نیستی

از وقتی که رفتی


آسمان بهانه می گیرد


وبغضش را


در لابه لای ابرها پنهان می کند


تو نیستی تا ببینی


حتی عروسکها


به انتظار نشسته اند


با چشمانی نمناک


و من در بهت و سکوت


هر ثانیه می میرم