نامه ای به خواهرم

خواهرم!

ای مهربانترین بعد از مادرم,خواهرم! ای که بهترین وگرانبهاترین هدیه خالق خلایقی, ای که فرشته مهربانی وقرین شقایقی؛ می خواهم ازتو بنویسم .اما چگونه ؟ باید ازتمامی کائنات ؛از آنچه درطبیعت وسایر کرات موجود است بهره گیرم ومدد بطلبم.باید انوار روشنایی بخش خورشید را جوهر نمایم ودر قلم ریزم تا نوشته هایم نورانی باشند .و بر خلاف قلب زخمی زمانه ام که روزنی از نور در آن نیست ، از دور هویدا باشد.


خواهرم! دوست دارم در خلوت ترین جای دنیا؛گوشۀ عزلت نشینم وسکوت بغض شده در گلویم را برایت بنگارم.از حرفهای ساکتم بگویم وبشنوی ؛حرفهایی که در قلب محزون ومضطربم ؛حرفهایی که در دل متلاطمم از دریای غم مدفون گشته اند وظلم زمانه زندگی را از آنان سلب نموده.

خواهرم! تاج سرم؛چه زود بزرگ شدی ومن نفهمیدم.چه نیکو جای خالی مادر را پر کردی وهم خواهرم شدی وهم مادرم. هرگز فراموش نمی کنم آن شب که خدا تورا به ما عطا نمود.همراه با دانه های برف که از آسمان رحمت الهی بر زمین می نشستند وزمین را سپید پوش نموده بودند؛فاضل فضایل ؛فیض ورحمت ویژه  اش را برکلبۀ محقر وفقیرانه ما ارزانی داشت وتو به جمع ما آمدی چه نیکو شبی وچه مبارک ساعتی.

ادامه مطلب ...

الهــــــــــــی !


الهــــــــــــی !

الهــــــــــــی ! افق دلم تیره وغمگین وغبار آلود است در این سال نو روزنی از آن به سوی نور بگشای واز مشکات فروزان لطفت فروغی بر این ظلمتکدۀ رنجور ارزانی دار تا قدرت ادراک مصلحتت را در عطاها وگرفتنها داشته وتوان تحمل مشیت واراده خلل ناپذیرت را در مصیبت پیش آمده داشته باشم

الهــــی !

تو محرم رازی ومن مهبط نیاز؛تو انجام هر آغازی ومن شیدای یک ناز.

الهــــی !

فروغ نرم مهتابی که بر ظلمت دلها می تابی

الهــــی !

روز من بی تو همه سیاهی است؛فرجام کارم بی تو تباهی است

الهــــی !

گلزار دل بی تو کویر است امروزم دریاب که فردا دیر است

الهــــی !

من بنده ام که در بندم مددی که دَرِدل به روی اهریمن ببندم

ادامه مطلب ...