من لطافت نسیم،سیپدی سپیده، نستوهی کوه
و صداقت آیینه را در تو می نگرم....مادر،
گلبرگ ها بر دستانت بوسه می زنند؛
دریاها به تو غبطه می خورند؛
بادها نام تو را تا عرش خدا می برند؛و ملکوتیان بر تودرود می فرستند.
خدا بهشتش را به زیر پای تو می بخشد.
تو به راستی شکوه مندترین واژه شگرف آفرینشی.
میان تمام نداشتن ها دوستت دارم ...
شانس دیدنت را هر روز ندارم ...
ولی دوستت دارم...
وقتی دلم هوایت را میکند حق شنیدن صدایت را ندارم...
وقت هایی که روحم درد دارد و میشکند شانه هایت را برای گریستن کم دارم...
وقت دلتنگی هایم , آغوشت را برای آرام شدن ندارم ...
ولی دوستت دارم ....
آری همه وجودمی ولی هیچ جای زندگیم ندارمت و میان تمام ندا شتن ها
باز هم با تمام وجودم د وستت دارم
باتمام نبودن ها دوستت دارم مادرم
فصل ها بهانه اند...
چله ی تابستان هم که باشد..
سرمای نبود تان
تا مغز استخوانم را می سوزاند
دلـم تنگ است!!!
بغض سنگینی گلویـم را میفشارد
و خیـال خالی شدن ندارد انگار!
مُـدام چنگ میزند گلویـم را
و بودنت را انتظار میکشد.
کاش دیروزی نبود
تا خاطـراتت در آن نقش نمیبست!
و کاش فردایی نباشـد
وقتی قـرار است
تــو در آن نباشی..!!!!
گل باغ امیدم رفته از دست
غریبانه، شبی بار سفر بست
غمش زد آتشی بر قلب خسته
که تا روز ابد، دل را شکسته