جز عکس مدعا ز تو کس صورتی ندید تاریک باد آینهٔ مهر انورت
مشمار برق آه جگر سوز من به هیچ با خاک تیره گر ننمایم برابرت
شد کشته عالم و تو همان در مقام جنگ ای تیز جنگ کند نگردید خنجرت
تا چند تلخ کام جهان را کنی هلاک هرگز تهی نمیشود از زهر ساغرت
سد داد خواه هر طرفی ایستاده لیک دست که میرسد به عنان تکاورت
چندین شکست کار من دلشکسته چیست ای هرزه گرد نیست مگر کار دیگرت
کشتی مرا ز کینه به تیغ زبون کشی گویا نشد دچار کس از من زبون ترت
بادا سپاه روز تو یارب که هیچ یار نور وفا نیافت زشمع مه وخورت
چون جویم از تو مهر که برخاکش افکنی گیرد اگر چه مهر جهانگیر در برت
بگسل طناب خیمهٔ لعبت که سوختم زین بازی ملال فزای مکررت
گو زرد از خزان فنا شو که هیچ بار جز بار دی ندید کس از چرخ اخضرت
گویا هنوز شعله آهم ندیدهای نسبت به من غریب طریقی گزیدهای
شاید مردم سرزنشم کنند که این چه حکایتی است ؟ مگر همه نمی میریم !این همه نوشتن
برای چیست؟باید بگویم این درست است ؛اما فریادهای بغض شده در گلویم بسیار
است.آنچه می نگارم نه داستان است ونه وصف ؛بلکه حقیقتی است که با آن دست به
گریبان بوده ام . کاری است که روزگار با سنگدلی وبی رحمی تمام با من کرده است .
برای جوانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ،ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو
بست می نویسم. پس می نویسم تا سفیدی این صفحات را همانند روزگارم تاریک و سیاه نمایم
دلتنگم دلتنگ تر از آن که واژه ها بدانند.قلبم در میان سینه ام سنگینی می کند.
شعری به زبان کردی از آقای علی اکبر شفیعیان که در غم هجران برادر جوان تازه سفر کرده ام نعمت سروده. خداوند به ایشان سلامتی عنایت فرماید. امّا چون با نوشتار زبان کردی آشنایی کامل نداشتم لذا با الفبای زبان فارسی آن را نوشتم. در ضمن خود سروده را با زبان شاعر برای آندسته از کاربران گرامی که مایل به شنیدن این متن هستند قرار دادم .تا اگر در خواندن اشکالی پیش آمد با دانلود آن این اشکال رفع شود.
بیس سه مرداد روز دِشمَه سال نود یک دِلِم پِر خَمَه
روز دوشنبه 23 مرداد سال 91 دلم پر از غم شد
دل پِرَپِرِیه باز بِیقِراره آرامِش نَی ری سو تا ئیواره
دل به تپش افتاده باز بیقراری میکند فردا تا غروب آرامش ندارد
نه له آسمان نه له زمینِم هم ویل و ویلان هم دل خَمینِم
نه در زمین ونه در آسمانم هم آواره هم سر گردان هم غمناکم
پیامیِ رام هات وجودم لرزان بهار دِلِم کِردِیه وخَزان
پیامی برایم آمد که تمام وجودم را لرزاند وبهارم را تبدیل به خزان پاییزی نمود
بارِ نَو دیار هناسه سردم نعمت ها بیمارسان بی خیال گَردِم
بیایید آه سرد مراببینید نعمتم دربیمارستان است ومن بی خیال می گردم
له شو قدر ونزول قرآن قلب نعمت الله نیشتَسَه فغان
درشب قدر که شب نزول قرآن است قلب نعمت درد گرفته
قامَتِد رعنا زِلفِد تال تال بُو قلب نازارد بیلا فعال بُو
بگذار قلبت برای قد وقامت رعنا وزلفان پریشانت فعال باشد
قامت خیزران رخسارد ماه بیو وجودد رامان پیشت وپناه بیو
وجودت پشت وپناهمان است ای کسی که اندامت همانند درخت خیزران وچهره ات چون ماه است
قامت وینَی گُل قد سِفِید چنار تلاش دکتر اِراد نات وکار
تلاش دکتر برایت سودی نداشت ای جوان گل رو وبلند قدم
دانلود فایل صوتی شعر:دانـلـــــود
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند
شعری است به زبان کردی از آقای علی اکبر شفیعیان ؛وی گفتگوی جانسوز و بسیار غم
انگیز بین مادر وفرزند را ، که خود ناشی از احساس پاک وبی آلایش شاعر است به شعر سروده.راستی آن هنگام که جوان 28 ساله ای که مادرش را سالها پیش از دست داده وهر شب لا لایی های مادر بر بالین خویش را فقط در خواب ورویا دیده ؛ وچون شادمانه درحالیکه لبخند زیبای کودکیش بر لبان دارد؛ بر می خیزد از خواب ؛نه مادر را می بیند ونه لا لایی وجود دارد . دوباره با نا امیدی سر بر بالین می نهد. و شب آخر که گاه گا هی درد قفسه سینه وی را رها میکند تا لختی بیاساید وچون چشمانش را می بندد مادر را در کنار خویش می بیند وچون درد نامروت باز می گردد و سراسیمه از خواب نازش بیدارش می نماید ولحظه ای پلک های چشمانش را بر هم می مالد تا مادر را ببیند ولی افسوس که رویایی بیش نبود. آن هنگام که لحظه های آخر زندگی سراپا غمش را می گذراند؛در نفس های آ خر چشمانش را برای دیدن مادر بر بالین خویش باز می نماید ویا انتظار شنیدن ناله جانسوز مادر جوان مرده اش که شاید وی را صدا کند؛ اما صدایی نمی شنود جز ناله توأم با گریه برادر بزرگش .آیا امید به بازگشت این جوان به زندگی وجود دارد؟الحق که شاعر این گفتگو را نیکو به شعر سروده .خداوند یار ونگهدارش باد.
مٍه دالٍگ نیرم رام بلاوٍنٍه له سان سٍفت تٍرَ ک رام بِتاوِنِه
من مادر ندارم که برایم مرثیه سرایی کند ودل سخت تر از سنگ را نرم نماید
لَه زمان یسیری جیور برده رَقَم نه کس دعام کرد نه خِس صدقم
در زمان مادر مردنم مانند غریبه ها نه کسی برایم دعا کرد ونه کسی صدقه رفع بلایم داد
دانلود فایل صوتی با حجمی بسیار کم با صدای شاعر: دانلود
ادامه مطلب ... روستای گدمه
در پهنۀ غربی کشور وسیع ایران در منتهی الیه رشته کوه زاگرس؛در استان ایلام ؛جایی که
کوه مانشت نقطه تلاقی آن است.ودرضلع شمالی بانکول که دامنه ای پوشیده از جنگل های
انبوه ومراتع سر سبز؛وچشمه های فصلی است .واز سالها پیش،مردمانی خونگرم ومهمان
نواز در روستایی د ر قسمت تحتانی کوهپایه (پی یان) بنام گـــدمه زندگی می نمایند.
دانلـــــود کـتاب :مجموعه ای از کتابهایی سودمند که خواندن آنها برای افراد نه تنها جالب بلکه بسیار مفید خواهدبود
داستان های آموزنده نکته های آموزنده
دانلود موسیقی کـــــــردی(هوره-گورانی-شعر کردی)
دانلود کلیپ موسیقـی کـــردی(فیلم) : دانلـــود