تابستان فصلی که خزان داشت

من زاده ی تابستانم؛ اما دلم از سفر تابستان وگرمای تابستان می لرزد؛

تابستان برای من جذابیتی ندارد؛

مرا با این فصل کسالت بار کاری نیست

از بهار تابستان وزمستان ،از گردش ایام متنفرم

تابستان برای من فصل خزان است؛تابستان فصل جدایی ابدی از عزیزان است

تابستان من نسیمی ندارد ومه ی غم انگیز دنیایم را پوشانده است.

تابستان فصلی که باران نداشت ؛اما خزان داشت.