مسافر بی بازگشت من آرام بخواب دیگر صبح
زود از خواب بیدار شدنی نیست که باچشمانی خواب الود پیچ وخم
جادها را طی کنی که مبادا دیر تر
به سر کارت برسی دیگر نه کاری هست نه امیری که بهت گیر دهد و
نه کسی چشم به راهت تا ابد
بخواب ای داغ بردل نشسته
دلـم تنگ است!!!
بغض سنگینی گلویـم را میفشارد
و خیـال خالی شدن ندارد انگار!
مُـدام چنگ میزند گلویـم را
و بودنت را انتظار میکشد.
کاش دیروزی نبود
تا خاطـراتت در آن نقش نمیبست!
و کاش فردایی نباشـد
وقتی قـرار است
تــو در آن نباشی..!!!!
گل باغ امیدم رفته از دست
غریبانه، شبی بار سفر بست
غمش زد آتشی بر قلب خسته
که تا روز ابد، دل را شکسته