وصف آب (جواد صیادی)

آب
چیست این ماده ی بی رنگ و بو و بی مزه ای که تمام رنگهای دلربا حیاتشان رااز آن می گیرند وتمام بوهای مسحورکننده  بی وجودش،پهلوبه تعفن می سایند وهمه ی مزه های ذائقه نواز، رگ هستیشان را مدیون آنند؟آب که بودنش مایه ی حیات است ونبودنش سبب ممات.

بی آن نه کسی سرصحرا دارد  ونه چشمی اقبال دیدن لاله ی حمرا.


نه بلبلی غزل میخواند ونه چکاوکی چکامه می سراید."نه چوب میوه ی الوان دهد ونه خار گل صدبرگ برآرد".
اگرنباشد نه باغ  گیسویی دارد ونه راغ زلفی که بیاراید.نه نرگس وختمی واطلسی رخ می نمایانند و نه قرنفل وارغوان وداوودی چهره می آرایند.
چیست این ماده ی بی رنگ و بوکه تحرک وتقرب وبالندگی وام دار وجود اویند وبی  وجودش موجودات دست از وجود می شویند.آب،که بی آن ابر مروارید نمی بارد ودرخت گوهرنمی آرد.
بی آن نه نقشی ازلاله توان یافت ونه ردی ازژاله.بی آن طراوت در پستوی نسیان معدوم می شود و جمال درجلباب پلشتی،مهزوم. اگرخواهان حیات وطراوت وطلاوتیم،آب را دریابیم.