امشب بغض تنهایی من دوباره می شکند …
چشمانم بس که باریده دیگر حتی تحمل نور مهتاب را ندارد …
آخ که چقدر تنهایم … دل بیچاره ام بس که سنگ صبورم
بوده خرد شده و انگشتانم بس که برایت نوشته خسته
شده است …
رو به روی آینه نشسته ام آیا این منم ؟ شکسته …. پیر
تنها…. تو با من چه کردی ؟ شاید این آخری زمزمه های
دلتنگی ام باشد و دیگر هیچ نخواهم گفت ….
اما منتظرم انتظار دیدن دوباره ی تو برای من زندگی
دوباره ای است … پس برگرد … عاشقانه برگرد
بغض تنهایی نوشته ای زیبا از مدیر محترم وب سایت
از خدای سبحان سلامتی وجودشان را ،ورسایی قلمشان را، خواهانم.
شاید خداوند صحرا را خلق کرد تا انسان بتواند با دیدن نخل تبسم کند!
غیرتی شدن به هارت و پورت کردن و گیر دادن و جاسوسی کردن نیست،
غیرت یعنی ...
زن مورد علاقه ات هیچ وقت احساس تنهایی و بی پناهی نکنه...
همه دوست داشتن هایی که من تا به امروز دیدن فقط یه بازی بچه گانه بود که باعث شد من در اوج دوست داشتن های کودکانه ام آنقدر بزرگ بشم که امروز در جوانی احساس نبودن و پیری می کنم...
بازی ....
اگه قصه ای و رویا
واسه من حقیقتی تو
گم میشی میون ابرا
واسه من نهایتی تو
تو که ساکتی و اما
من همیشه از چشات می خونم
تو من و دوستم نداری
اما من ، پیشت می مونم
فکر رفتنی و بازم
می ری و تنهام میزاری
می دونم تو یار نمی شی
این بوده فقط یه بازی
من دیگه از عشق تو سیرم
برو که می خوام بی تو بمیرم .